[ad_1]
روآرو-کریستوفر میلر؛ او استاد تاریخ بینالملل در دانشکده فلچر دانشگاه تافتس و یکی از مدیران برنامههای روسیه و اوراسیا است. او دو کتاب درباره روسیه نوشت: «پوتینومیک: انرژی و پول بازیابی شده در روسیه» (نسخه 2018) و «تلاش برای نجات اقتصاد شوروی» (نسخه 2016). او قبلاً معاون استراتژی برد جانسون در دانشگاه ییل، استاد دانشکده اقتصاد جدید در مسکو و محقق در مؤسسه کارنگی و مؤسسه بروکینگز بود. او عضو آکادمی ترانس آتلانتیک صندوق مارشال آلمان است.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز. هیچ کس در جهان امروز نمی تواند بیشتر از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه از نیروی نظامی استفاده کند، چه جنگ علیه گرجستان در سال 2008، چه جنگ علیه اوکراین در سال 2014 یا جنگ در سوریه از سال 2015. ارتش بارها و بارها در میدان های جنگ موفق بوده است و این دستاوردها به پیروزی های رسمی تبدیل شده است. تسلیحات عقب روسیه در یک دهه و نیم گذشته نتوانسته است با توانمندی های آن برابری کند. بنابراین، جای تعجب نیست که چرا روسیه آنقدر شجاع است که از نیروهای نظامی خود استفاده کند در حالی که غرب در حاشیه است.
سه جنگ اخیر روسیه مثال خوبی برای ذکر در کتاب درسی در مورد چگونگی استفاده از نیروی نظامی محدود برای دستیابی به اهداف سیاسی است. حمله روسیه به گرجستان در سال 2008 پنج روز به طول انجامید و گرجستان را مجبور کرد که سیاست شرم آور را بپذیرد.
در اوکراین در سال 2014، یگانهای نظامی روسیه چندین هفته بارانهای شدیدی را انجام دادند و کییف را مجبور به امضای توافقنامه صلح دردناک کرد. زمانی که روسیه در سال 2015 در سوریه مداخله کرد، برخی از تحلیلگران غربی فاجعه ای مشابه حمله شوروی به افغانستان را برای روسیه پیش بینی کردند که در سال 1979 آغاز شد و یک دهه پس از خروج باتلاق روسیه از کابل پایان یافت. با این حال، جنگ داخلی در سوریه به عنوان یک مکان آزمایشی برای پیشرفته ترین سلاح ها از روسیه عمل کرده است. در طول دهه گذشته، آمریکایی ها بر این باور بودند که قدرت روسیه در ترکیبی از تاکتیک های جنگ سایبری، تبلیغات نادرست، عملیات مخفیانه و توانایی روسیه برای مداخله در سیاست کشورهای دیگر نهفته است.
با این حال، همانطور که ما در پشت هر پست فیس بوک با اطلاعات نادرست به دنبال روح روسی هستیم، روسیه ارتش ضعیفی را که از اتحاد جماهیر شوروی به ارث برده است با یک نیروی نظامی مدرن که شامل همه چیز از موشک های جدید گرفته تا سیستم های جنگ الکترونیک پیشرفته است، جایگزین کرده است. امروزه تهدید اصلی روسیه برای امنیت اروپا یک جنگ مختلط نیست، بلکه یک قدرت مستحکم است که می توان آن را در موشک های روسی پرتاب شده در سراسر اوکراین مشاهده کرد.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، اخیراً استدلال کرد: “ما 50 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار داریم.” با این حال، باید گفت که این یک اقتصاد جنگ زده نیست، بلکه نظامی است که برای جنگیدن تلاش می کند. زمانی که بایدن تهدید کرد در صورت حمله روسیه به اوکراین، تحریمهای سختی را علیه روسیه اعمال خواهد کرد، قدرت اقتصادی آمریکا مورد آزمایش قرار گرفت. با این حال، پوتین علیرغم تهدیدهای بایدن از قدرت وحشیانه روسیه استفاده کرده است.
شکی نیست که کل ارتش ایالات متحده ارتش آموزش دیده تر و سیستم توانمندتری دارد. اما آنچه مهم است، انطباق نظری نظامی نیست، بلکه توانایی استفاده از زور برای یک هدف خاص است. روسیه توانایی های لازم را برای بازگرداندن نفوذ خود در شرق اروپا توسعه داده است. در همین حال، ایالات متحده شاهد است که رزمایش های خود در منطقه به طور پیوسته در حال کاهش است و گو را با سیستم های ضد هوایی روسیه، زورگویی سایبری و جنگ الکترونیک احاطه کرده است.
تغییر موازنه نظامی در اروپا به نفع روسیه انتخابی است. ایالات متحده تا حدودی آن را محکوم کرده است. حتی پس از اولین حمله روسیه به اوکراین در سال 2014، حملات هوایی ایالات متحده آمریکا در اروپا به اندازه کافی برای به تاخیر انداختن بهبود روسیه است، نه سرکوب آن. دولت بایدن بر لزوم کاهش هزینه های نظامی تاکید کرده است. بودجه دفاعی 700 میلیارد دلاری ممکن است چشمگیر به نظر برسد، اما روسیه از مزایای کمتری برای حقوق نظامی و تجهیزات تولید داخلی برخوردار است. به دلیل این تفاوت چشمگیر، بودجه دفاعی روسیه در دو دهه گذشته سریعتر از ایالات متحده رشد کرده است. اتحادیه اروپا باید بیشتر پاسخگو باشد: آلمان و سایر کشورهای اروپایی باید با این رویا بیدار شوند که صلح حق اساسی آنهاست. آنها قبلاً قدرت جنگی شدیدی داشتند. وقت آن است که این انرژی را بازسازی کنیم.
پوتین ممکن است در نهایت تلاش خود را برای بلعیدن تمام اوکراین فراتر بگذارد. اشغال طولانی اوکراین توانایی های روسیه را افزایش می دهد، به ویژه اینکه اگر درگیری به شهرهای پرجمعیت اوکراین برسد، منافع نظامی آن کاهش خواهد یافت. با این حال، ما نباید تصور کنیم که اوکراین به افغانستان یا عراق پوتین تبدیل می شود، زیرا رهبران دیگر اشتباه کرده اند. پوتین می تواند به راحتی اوکراین را نابود کند و به غرب اجازه دهد تکه های آن را نابود کند. چنین اوکراینی تکه تکه و ناکارآمد خواهد بود و به خوبی می تواند در راستای منافع پوتین باشد. جنگ اخیر روسیه با دقت محاسبه شده و مقرون به صرفه بوده است.
هیچ تضمینی وجود ندارد که درگیری اخیر در اوکراین مشابه نباشد. استراتژی ایالات متحده برای اطلاع رسانی عمومی درباره استقرار نیروهای روسیه در سراسر اوکراین عاقلانه است، اما پوتین نتیجه گیری ما را خواند. در غرب، پوتین به دلیل جهان بینی قرن نوزدهمی اش مورد تمسخر قرار گرفته است، اما استفاده او از نیروی نظامی برای تقویت نفوذ روسیه در قرن بیست و یکم نتیجه داد. این فرض غربی ها مبنی بر اینکه تاریخ به طور طبیعی در جهت خاصی حرکت می کند، پوچ به نظر می رسد. چنین رویکردی باعث می شود که ما منافع نظامی خود را از دست بدهیم. ضعف انرژی و نفوذ اقتصادی توانایی های خوبی بود، اما آنها نتوانستند تانک های روسی را در مسیرشان به کی یف متوقف کنند.
[ad_2]